«اجتهاد» در جایگاه اصلیاش، تلاشی برای استنباط حکم شرعی است، ولی در گذر زمان در بسیاری موارد، مباحثی به آن ضمیمه شده و اجتهاد در خارج از حیطه اصلیاش، وسعت پیدا کرده است و همین توسعه، به تضییق نهادهای دیگر مانند عرف، عقل و علم انجامیده و عرصه را بر آنان تنگ کرده است و در نتیجه مجتهد، در خارج از مسؤولیت خود اظهار نظر نموده و مقلّدان را به تقلید در غیر احکام شرعیه، مبتلاء نموده است. این مشکل در عصر ما به دلیل کثرت موضوعات جدید، افزایش یافته و پاسخهای غیر فقهی فقیهان، بر اعتبار و اصالت اجتهاد و فقاهت، آسیب وارد کرده است. پس باید بار دیگر قلمرو اجتهاد را تعریف و تحدید کرد و با تهذیب و حذف عناصر غیر متناجس آن، اجتهاد را به جایگاه اصلیاش بازگرداند.